یک:
فراموشم!درهزار توی واژههای تو ... " مثلا عشق"!
یم اسم خاصم ... که میان اسامیعام... " انتظار میکشم"!
دو:
بوس غایب شد و " لیلی" در انتقام!
از خود کتاب در آورد و نوشت :" جریمههام"!
البته مدرس منکر این اننقام شد!...
ولی مجنون ( که دیوانهی لیلی نبود) گفت: " وای اندیشههام"!
سه:
میآیم کناردر...
آنجا که از دور ببینمت که ... درد میکشی؟
از مصرف داروها ... خواب ؛ خواب؛ خواب!
غلیظ میبینم دوستت دارم ...
که نمیروم ... بخوابم ... بنشیتم ... یا بخورم ...
هردو میمیریم ...از سوظن!!!
که آیا همدیگررا دوست داشته ایم؟!
چهار:
یوسف! شاید نوشیده باشمت از قطرههای چاه ...
شاید شفای قلب بی عشق من ... تو ... بوده باشی...!
پنج:
سمت خدا همیشه قفل هست!
کلید رحمت خدا ... همیشه گم هست!
اما...
در جستجوی مردانهی خدا ... نمیشود...
که شاه کلید " روابط دنیا" ... پیدا نکنی!...
شش:
مزار شش گوشه ات را بیایند بشویند ... بررند از چشمان من!
در زیارت هرروزه ام " حسین(ع)" من با رقیه(س) میآیم!
هفت:
یک/
من فکر میکنم که این روزها فعالیت خواستگارنماها کم شده!یعنی آن عده که به شغا شریف " خواستگاریم" اشتغال دارند و یک پسر خوشگل میآورند ...میوه و شیرینی میخورند و میروند که حالا... جواب بدهند ... که آیا میپسندند یا خیر!این روزها کاسبی ایشان کساد شده! و مجبورند یک چند وقتی پول خرج کنند و خودشان و یتامینc مصرفی خودشان را از میوه فروشی ابتیاع نمایند!
دو/
ممنون! یکی از دوستان قدیم نگران حال ما ... از فرنگ نوشته است:
لیلا جان! یادت میآید چه قد بلند و کمر باریکی داشتی و ما حسادتمان میشد تو از بس خواستگار داشتی؟ امیدوار باش که یکهو دچار استرس نشده و زیر بیماری جدید" اسمشو نبر" نمیری! ما با تو خاطره خوش داریم! که هنوز داریم به پسرهای قدیم میخندیم!" نمیری یه وقت"!
برداشته ایم برایشان نوشته ایم :آه! که دست ما کوتاه و خرما برنخیل!
آن جا درغربت که مرض نیست ! هرچه مرض هست اینجاست! داریم فداکاری میکنیم و لیلی بازی در میآوریم تا باشد داستان عشقی ما !
هنوز همین طور راه میرویم ... اگ ببینیم کسی نیت بد دارد همان بوی بد " لیلا" متصاعد کرده و فراریشان میدهیم! فکر کردید چی؟ مردیم هم مردیم! " جهنم"! بگذاراندنیائیها هم بفهمند ما" کی هستیم" مگر پسرهای قدیم نمیمیرند که ما چه کم داریم!!!
سه/
برداشته اند نوشته اند اینور و آنور از بیماریهای قدیم در ایران!
یکیش انگار وبا بوده ... یکیش طاعون و اینها ... خوب عزیزان میگذارید این جور وقتها بگوئید که مثلا چه بشود؟ ما دخترهای قدیم که پایمان مثلا لب گور است را بترسانید؟
یا مثلا پسرها نمیمیرند؟ درایران اسلامیهمیشه بیمارستان بوده... درپایتخت آل بویه بغداد ... طوری که اروپائیان باورشان هم نمیشده!درایران دانشکده پزشکی جندی شاپور بوده ... لابد منه برای ویترین!
مثلا خوب وقتی مرض هست نباید چاره شود نه آنور خاکبرسری دارد نه اینور افتخار!... وظیفه حکومتی ایجاب میکرده و عقلشان میرسیده " دخترها و پسرها را نگه دارند"!به ما چه از ملتهای دیگر...
الان بعد هزار سال ما چه بلدیم!یک رقم بوس!خوب جانم نبوس! یک رقم قلیان!خوب عزیزم شخصی بکش!یک رقم بازار!خوب نرو!یک رقم بغل! خوب نکن!الحمدالله هرچه هم هست از نفش است و ربطی به عملکرد جاهای دیگر انسان ندارد ... همه هم که دستهایشان را میشورند!آآآآآآه....آآآآه!
چهار/
آهای توهم نازنین!
چرا گرفتی؟چرا به من نمیگوئی گرفتی؟ اه اصلا گرفتی؟ خوب....
داشتم فکر میکردم به خاطراتمان به آن دورانی که من ... مردم!
همیشه دکترم استاد والای شهید بهشتی میگوید: لیلا جان!چطور زنده شدی؟انگار نهیب ایشان میخواهد مرا به قدردانی از عشق وادارد...
مگر تولد و مرگ انسان دست خودش است؟
فقط میدانم و گفته اند به من که میگویم: دعا و خدا ...
که نازنین اگر تو نبودی ...هیچ کدام به گوش خدا ... میرسید؟
قربانت ...
که یک دفعه عبورم دادی از مرز...از آن جائی که به تصورم دیگر نه عشق بود نه خدا و نه دعا!
ولی بود ... بود که میگویم ... بود که عشق هست و هست و هست که ویروس هوشمند هم! عقلش نمیرسد آن جائی که خدا عاشق تو باشد و دستش را بگذارد وسط و بگوید: مرده! زنده شو! بی تربیت! زنده شو!" حی لا یموت! "!!!!
لیلی!
هشت:
ترومپ!
ای کلکای کلکای کلک وای کلک!
دیگر فایده ندارد...." زیبائی" ... بیا تا قدر دنیارابدانیم...
نه:
مامان بنز:
دیدی چی شد؟ مامان سمیر گرکان تو آلمان " کرونا" گرفت ....
پراید:
خوب به ماچه؟خدارو شکر من نرفتم آلمان تو بگی از تو گرفت!
مامان بنز:
خوب اگه بمیره چی؟من نباید آلمان برم؟
پراید:
مثلا کی ماست؟از همین جا دسته گل بفرست دیگه!
بابا پژو:
عزیزم!منم ببر! میخوام چهرهی جدیدمو همه ببین!شاید یک کار تو سریالای آلمان گرفتم!
پراید:
بابا به خدا وقتی دیدم لب تو پروتز کردی دیوانه شدم! اصلا به فکر خانواده بزرگ پژو هستی؟
بوگاتی:
پراید این چیزا تو ایتالیا عادیه! تو ایران به همه چی هم گیر میدن! اتفاقا پیرا باید عمل جراحی کنن تا علاوه بر افزایش اعتماد به نفس ... مقبولترم به نظر بیان!
ننه خاور:
خوب چرا بابا دون کارلئونهی خودتون عمل نمیکنه؟
مامان بنز:
ببین پراید قهوه خونه نریا! من حوصله ندارم!
پراید:
نه ! برای چی؟ با لامبورگینی و پورشه میشینیم رو تخت تو حیاط میکشیم!
بوگاتی:
چی؟ای وای بچهها!
لامبورگینی و پورشه:
بابا مامان! ما توقلیونمون چیز بدبد نمیریزیم بابا میریزه!
بابابیوک:
آره من مواظبشونم!
ننه خاور:
آی خاک!
ده:
رهبرم ...
با عشق علی(ع)اگر بمیریم وفاست ...
آن نام علی(ع) هم که بیاید ... شفاست ...
یازده:
گاهی اوقات خیلیا در بعضی مواقع حساس زندگی ما ... اعتقادات مارو قلقلک میدن ...
میخوان از اونجائی که هستیم از اون لبهی ایمان ... مارو هل بدن به بی ایمانی ! فکر میکنید مثلا چطور؟
خودم رو براتون مثال میزنم: وا لیلا جون!اومده بودی اینور الان حداقل سالانه 96 هزار دلار دریافتی داشتی... وا لیلا جون این انتخابت چی بود مثلا؟ ما فکر میکردیم تو الان باید تو زعفرانیه باشی حداقل!... وا لیلا جون تو که نماز و قر آنت به راه بود چرا این همه مریض شدی... وا لیلا جون! تو که این همه سال داری کار میکنی نکن! مثلا چی داری؟ وا لیلا جون این حقت بود از زندگی؟
دارم براثر تجربه میبینم همین سئوالات چه کسانی رو به جدائی چه کسانی رو در غربت به فنا... چه کسانی رو بی خانه و کاشانه و چه کسانی رو به بی ایمانی و ترک خدا که نکشونده!
دوستان در زمانهی ما که شعبده بازان فیزیک گرا از دیوار عبور میکنند فضای مجازی و غیر مجازی رو مقابل چشم ما یکی میکنند و در جمع عصارو به مار تبدیل میکنن ... خیالات نکنید: " دارند اعتقادات مارو به هم میریزند"
نه اینکه فصل امتحانات الانه!که همیشه هست... ولی برای گمراهی ما دامها همیشه پهنه!
گروهی هستند که مارو واداربه تفکر میکنن ... مواظب باشیم که از فکر مریض لطمه نخوریم...
مرگ هم یک پدیده علمیه ! برای یک پزشک dcشدن یعنی مردن مریض که دیدم گروهی شون چنان از کنارش میگذرن که انگار یه قورباغه مرده ...
این احساسات و اعتقادات ماست که مارو از سایر موجودات جدا میکنه ... باید بدونیم که از داشتههامون چی میبریم؟ گاهی حتی از این دنیا برای ما جز لذت میمونه؟
کوفت کنندگانی هستند که لذتهای ما مادی و معنوی و جسمانی و عرفانی رو میخواهند به فنا بدن... حواسمون رو جمع کنیم ...لذتهائی که خدا به ما اعطا کرده میخوان پردهی غفلت مارو روش بکشن تا شکر نکنیم ...
قبل از به هم ریختگی و از هم پاشیدگی شخصیت مون ... حواسمون باشه...
دوازده:
نشسته بودیم توفضا یهو دیدیم ... فرمانده فضا پیما اومد تو ...
گفت بچهها اگر بگم یک روح اومده اینجا باور میکنید! ما گفتیم : نه! بعد یهو دیدیم ... با اون دستگاههای لیزر هست باهاش چه میدونم تو کنسرتا خوانندههای مرده رو زنده میکنن آورده بعد میگه: تقدیم میکنم!
حالا مثلا فکر میکنید روح کی بود؟... مظفر الدین شاه قاجار!بندهی خدا با لهجهی خودمون آذری!
گفتیم : بابا نکن! دیدیم پیامک اومد اززمین بهجت خانم جون! : ساکت! ماداریم گوش میکینم! ببینیم مظفرالدین شاه قاجار چی میگه! شما علوم سیاسی خوندین سراز فضا دراوردین بعد ما که فیزیک خوندیم سر از زمین! ... بی تربیتا ... بذارید گوش کنیم!
هیچی دیگه!
سیزده:
خندیدن و خندان ما دلیل بر این نیست که حواسمون نباشه که گروهی از عزیزانمون درحوادث مختلف مثل همین بیماری کرونا از دست رفتن ... خدا در این روزهای بهاری ماه رجب جایگاهشون رو در بهشت قرار بده ... و برای بیماران عزیزی که درگیر هستن در هرجای این دنیا دعا میکنیم که بهبود حاصل بشه ... کادر پزشکی در امتحانی سخت باید تحملشون رو نشون بدن اونجائی که بیماران در هذیان تب و بی تابی ممکنه آزرده خاطرشون کنن ... انشالله خدا کمک کنه و مشکلات حل بشه ...
.چهارده: